پیامبر گرامی اسلام، محمّد بن عبدالله (ص)، در آداب و رفتار و اخلاق، اسوهٔ عالمیان است. آن چنان که خداوند مهربان در قرآن کریم میفرماید: «به درستی که رسول خدا برای شما، اسوه و نمونهٔ نیکویی است». (سورهٔ احزاب / آیهٔ 21)
در این درس با برخی از ویژگیهای اخلاقی و رفتاری آن بزرگوار آشنا میشویم:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
آداب |
جمع ادب، روش ها |
اُسوه |
نمونه، الگو |
عالَمیان |
مردم جهان |
آن چنان |
آن طور، آن گونه |
کریم |
بخشنده |
احزاب |
جمع حزب، گروه ها |
برخی |
بعضی |
بزرگوار |
شرافتمند |
اخلاق |
جمع خُلق، عادت های خوب و پسندیده |
رسول اکرم، صَلّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّم، با فرزندان خود به مهر و عطوفت رفتار میکرد و میفرمود: «فرزندانِ ما پارهٔ جگر ما هستند». گاه، وقتی به سجده میرفت، حسن (ع) و حسین (ع) بر گردن و پشتش مینشستند و او چندان در سجده میماند تا آنان پایین بیایند و گاهی به آرامی آنان را پایین میآورد و از سجده بر میخاست و هر دو را در بر میگرفت و بر صورتشان بوسه میزد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مهر |
محبت |
عطوفت |
محبت، مهربانی |
می فرمود |
می گفت |
پاره ی جگر |
جگر گوشه، عزیزدل |
سجده |
سر بر زمین گذاشتن |
برمی خاست |
بلند می شد |
دربر می گرفت |
بغل می کرد، در آغوش می کشید |
||
صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّم |
درود خدا بر او و خاندانش باد |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
پاره ی جگر ß کنایه از فرزند
رسولِ اکرم، صَلّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ، با خدمتکارانش نیز رأفت و عطوفت داشت.
اَنَس بن مالک میگفت: «در مدّت ده سال که شبانهروز در خدمت و در خانهاش بودم، یک بار تند خویی و سخن درشت از او ندیدم و نشنیدم».
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
رأفت |
مهربانی |
تندخویی |
بد اخلاقی |
سخن درشت |
حرف زشت و ناراحت کننده |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
شبانه روز ß مجاز از تمام مدت
در میانِ جمع، گشادهرو بود و در تنهایی، سیمایی محزون و متفکّر داشت. هرگز به رویِ کسی خیره نگاه نمیکرد و بیشترِ اوقات، چشمهایش را به زمین میدوخت. در سلام کردن به همه، حتّی به کودکان، پیش دستی میکرد. هرگاه به مجلسی وارد میشد، نزدیک ترین جای خالی را اختیار میکرد. از بیماران عیادت می کرد. سخن همنشین خود را نمی برید. بیش از حدّ لزوم، سخن نمیگفت و اجازه نمیداد کسی جز در مقام دادخواهی، در حضور او از دیگری بد بگوید و یا به کسی دشنام دهد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بد (بد بگوید) |
بی ادبی |
سیما |
چهره |
متفکر |
اندیشمند |
پیش دستی |
اقدام زودتر |
اختیار می کرد |
انتخاب می کرد |
بیش از حدّ لزوم |
بیشتر از ضرورت |
مقام دادخواهی |
هنگام قضاوت کردن |
حضور |
نزد، پیشِ |
گشاده رو |
خوش اخلاق، خوشرو |
||
محزون |
غمگین، غمناک، اندوهگین |
||
اوقات |
جمع وقت، وقت ها، زمان ها |
||
عیادت |
به دیدار بیمار رفتن و احوالپرسی کردن |
||
دشنام |
حرف زشت و ناسزا، فُحش |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
خیره نگاه نمی کرد ß کنایه از نگاه با اخم و تندی
چشم هایش را به زمین می دوخت ß کنایه از سربه زیری و متانت
سخن همنشین خود را نمی بُرید ß کنایه از وسط صحبت کسی حرف نمی زد
هیچ گاه زبانش را به دشنام نمیآلود. بد رفتاری با شخصِ خود را میبخشید ولی دربارهٔ کسانی که به حریمِ قانون، تجاوز میکردند، گذشت و مدارا نداشت.
در زندگی از تجمّل دوری میجُست. در کارهای منزل به خانوادهاش کمک مینمود و چون بانگ اذان را میشنید، به نماز میرفت.
سعدی، شاعر و نویسندهٔ توانای زبان و ادب فارسی، در ستایش پیامبر بزرگوار اسلام، سرودهای دارد که چند بیت آن را میخوانیم:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
نمی آلود |
آلوده نمی کرد |
حریم |
محدوده |
تجمّل |
ثروت اندوزی |
دوری می جست |
فاصله می گرفت |
بانگ |
صدا |
ستایش |
خوبی کسی را گفتن |
تجاوز |
دست درازی، زیاده خواهی |
||
گذشت |
بخشیدن گناه کسی، چشم پوشیدن از چیزی |
||
مُدارا |
سازش، کنار آمدن، بخشش |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
هیچ گاه زبانش را به دشنام نمی آلود ß کنایه از حرف بد نزدن
به حریم قانون تجاوز می کردند ß کنایه از زیرپاگذاشتن و رعایت نکردن قانون
ماه، فرو ماند از جمال محمد (ص) سرو، نباشد به اعتدال محمد
ماه به زیبایی پیامبر (ص)نیست و سرو مثل او خوش قامت و زیبا نمی باشد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
فروماند |
درمانده می شود |
جمال |
زیبایی |
اعتدال |
تناسب، هماهنگی و زیبایی |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
فرو ماندن ماه ß تشخیص
فرو ماندن ماه ß کنایه از ناچیز و ناتوان شدن
ماه ß نماد زیبایی
سرو ß نماد بلندی و راست قامتی
فرومانَد (فرو می مانَد) ß فعل مضارع (زمان حال) است
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی آمده مجموع در ظلال محمد
تمام پیامبران گذشته (آدم، نوح و ...) در سایه و پناه پیامبر (ص) جمع شده اند. (ادیان پیامبران گذشته به وسیله ی دین اسلام به کمال رسیده اند.)
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ظِلال |
جمع ظِل، سایه ها |
مجموع |
گردآمده، جمع شده |
خلیل |
لقب حضرت ابراهیم (ع) |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی ß مجاز از تمام پیامبران الهی
سعدی، اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد، بس است و آل محمد
ای سعدی اگر می خواهی به دنبال شادابی و عشق ورزی باشی، تنها به دنبال پیامبر (ص) و خاندان او برو و به آن ها عشق بورز.
واژه |
معنی واژه |
بَس |
کافی |
مواعظ |
جمع موعظه، پندها و نصیحت ها |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
[ای] سعدی ß منادا؛ که حرف ندا (ای) حذف شده است